عــــــــــــــــــشق ممنـــــــــوع


صبرت که تمام شد نرو...

معرفت تازه از آن لحظه آغاز ميشود

 


پيش خدمت؟؟!!!!

يک فنجان محبت

لطفا....



زندگي يک فنجان قهوه تلخ است

هنگامي که تو از پشت پنجره خيره به باراني،

نشسته بر صندلي




من انتظار تو را مي کِـــشم

تو مرا از انتظارت مي کـُـــشي ...

لعنت بر هر چه فتحه و ضمه وکسره




سلام کافه چي..

امشب نهقهوه ميخورم نه حتي چيز ِ ديگري

فقط برايش يک پيغام دارم !

اگر آمد به او بگو !

فلاني گفت :

تو که باشي مرا هيچ باکي از هيچ جاده اي نيست ،

با تو تا نا کجا هم مي آيم ،

حتي تا پشت ِ کوه ِ قاف !

تو فقط باش ،

همين !



"دستم" را بگير

و مرا ببر به دور "دست" هايي که

در "دست رس " هيچ "دستي" نباشم...



شب بود

چشمهاي ساکتم را بستم

به اين اميد که وقتي چشم باز ميکنم

تو باشي....

نگران نباش..صدسال ديگر سني نيست!






پس از 11 سال زوجي صاحب فرزند پسري شدند. آن دو عاشق هم بودند و پسرشان را بسيار دوست

داشتند.فرزندشان حدوداً دو ساله بود که روزي مرد بطري باز يک دارو را در وسط آشپزخانه

مشاهده کرد و چون براي رسيدن به محل کار ديرش شده بود به همسرش گفت که درب بطري را

ببندد و آنرا در قفسه قرار دهد. مادر پر مشغله موضوع را به کل فراموش کرد.پسر بچه کوچک

بطري را ديد و رنگ آن توجهش را جلب کرد به سمتش رفت و همه آنرا خورد. او دچار مسموميت

شديد شد و به زمين افتاد. مادرش سريع او را به بيمارستان رساند ولي شدت مسموميت به حدي بود

که آن کودک جان سپرد. مادر بهت زده شد و بسيار از

اينکه با شوهرش مواجه شود وحشت داشت.وقتي شوهر پريشان حال به بيمارستان

آمد و ديد که فرزندش از دنيا رفته رو به همسرش کرد و فقط سه کلمه بزبان

آورد.فکر ميکنيد آن سه کلمه چه بودند؟شوهر فقط گفت: "عزيزم دوستت

دارم!"عکس العمل کاملاً غير منتظره شوهر يک رفتار فراکُنشي بود. کودک

مرده بود و برگشتنش به زندگي محال. هيچ نکته اي براي خطا کار دانستن مادر

وجود نداشت. بعلاوه اگر او وقت ميگذاشت و خودش بطري را سرجايش قرار مي

داد، آن اتفاق نمي افتاد. هيچ دليلي براي مقصر دانستن وجود ندارد. مادر

نيز تنها فرزندش را از دست داده و تنها چيزي که در آن لحظه نياز داشت

دلداري و همدردي از طرف شوهرش بود. آن همان چيزي بود که شوهرش به وي

داد.گاهي اوقات ما وقتمان را براي يافتن مقصر و مسئول يک روخداد صرف مي

کنيم، چه در روابط، چه محل کار يا افرادي که مي شناسيم و فراموش مي کنيم

کمي ملايمت و تعادل براي حمايت از روابط انساني بايد داشته باشيم. در

نهايت، آيا نبايد بخشيدن کسي که دوستش داريم آسان ترين کار ممکن در دنيا

باشد؟ داشته هايتان را گرامي بداريد. غم ها، دردها و رنجهايتان را با

نبخشيدن دوچندان نکنيد.اگر هرکسي مي توانست با اين نوع طرز فکر به زندگي

بنگرد، مشکلات بسيار کمتري در دنيا وجود مي داشت.حسادت ها، رشک

ها و بي ميلي ها براي بخشيدن ديگران، و همچنين خودخواهي و ترس را از خود

دور کنيد و خواهيد ديد که مشکلات آنچنان هم که شما مي پنداريد حاد

نيستند.


 

تـــــاوان حرفــــهايي كه نمي توني بـــــگي

تــــــارهاي سفيـــــــديـه كه

يه شَبـــه لابلاي موهــــــــات به وجــــود ميــــــاد !


  





مي دونستيد ، خيلي آشــغــــال بود ؟!

چون ميفهميد كه نبـايد بره ،

ولي رفــــت !!!

 


 


رفتــ؟

ديگــه نيومــد؟؟

دلتــ گرفته؟؟؟

ســي گار ميکشي؟؟


داغــوني؟؟؟

به پوچــي رسيدي؟؟؟



خيابونا واستـــ خاطره شــده؟؟؟
 


گـ ـ ـ ـ ـور پدرش...!!


  





تــ و را هَـ رگز آرزو نخواهَـ م كرد. . .


هَـ رگز !


چون مَحال ميشوي مثلِ همه ي ارزوهايـَم !. . .


  




خاطرات را بايد سطل سطل از زندگي بيرون كشيد...

خاطرات نه سر دارند،نه ته!!!

بي هوا مي آيند تا خفه ات كنند...

ميرسند گاهي وسط يك فكر،گاهي وسط يك خيابون...

وگاهي حتي وسط يك صحبت سردت ميكنند؛

رگ خوابت را بلدند! زمينت ميزنند...

خاطرات تمام نميشوند،تمامت ميكنند...!!!


  




از ما که گذشت

...

اما،

اگر در سرت "هواي خداحافظي" داشتي،

از همان ابتدا،

"سلامي نکن... لطفا !!!

  



تو بيآ ،

مَنـ ــ ميشوم ليلي ات

اَصلا ميشَوَمـ ــ سهرابـ ـت

بگـ ــويـيـد نوش دارو هـ ـم پذيرُفـ ـتـهِ ميشَود ...


حَتـ ـي بَعد مَرگَمـ ــ ...


  



وقتي از همه دنيــــا ناراحتم

فقط با فكــــــر كردن به تو آروم مي شم

اما وقتي تو ناراحتـــــم مي كني

همه ي دنيا هم نمـــــــي تونه آرومم كنه . . . !


  



نقاشي اش خوب نبود

اما راهش را خوب کشيد

و رفت ...


  






شايد روزي بيايد که حال ِ من هم خوب شود

هوا خوب شود ...

عشق خوب شود ...

و تو ....

خووب ِ من شوي ...?





دِلـم شـور ميـزنـه ...

مـي تَــرســم صُبـــح کِــه از خـــواب بيـدار شــدمــ ،

از قــــابِ عَکستـــ هـَــم رَفتـــه بـــاشـي !!

از تــو بعيــد نيستــــ ...

  



قـــــد بلندمــــــ . . .

امـــا نـــه آنقـــدر

کــه ابـــرهـــا را کنـــــار بزنمـــ

و ســر از کـــار خـــــدا در بيـــــاورمــــ !






بعضـــي وقت ها ،

آدم ها يه کارهـــايي مي کنن

که ديگـــــه نمي توني دوسـتشون داشته باشي ...

اما عجيــب دلت واســه دوست داشتنشون تنگــ ميشه !!





از کـسي کِـه نِميشنــاسـي گـــاهـي بُتــي ميســـازي......

آنقــدر بـُـــزرگـــ کــِــه حتــي از دَستـــ اِبـــراهيـــم هَـــم کـــاري بـَـر نِــمي آيـــد....


  



درونم غوغاست ...

ساده ميشکنم ...

با يک تلنگر کوچک ...
...
اين گونه نبودم ....

شــــدم ... !!

Minx



ببــــــــــار بــــــــاران….

مـــــــــــــن ســـــــــــــفرکـــــــر ده اي دارمــــ کــــــــه يــــــــادم رفــــته…

آبـــــــــــــ پشتــــــــــ پـــــــــايش بـريــــــــزمـــــ…..





بي تفاوت باش به جهنم...!مگر دريا مرد از بي باراني؟؟






خيلي وقت است فراموش کرده ام …

کداميک را سخت تر مي کشم … ؟

رنــــج !

انتظار !

يا نفس را …

you+me=love




حتي عکستم ندارم که بذارم روبروم…


اونقدر نگاش کنم تا بشکنه بغض گلوم …







رفـتـن...هـمـيـشـه اخـتـيـاري نـيـسـتــــ

آدمــ گـاهـي مـَجـبـوره ...

کـسـي رو کــه دوسـت داره ...آبـي پـشـتـــ ِ سـَرش بـريـزد ..

دُعـايـي بـرايـش کـنـد ...

و بـه دسـتــِ ...او ...يـي بـسـپـارَدَش کـه ...

شـده اسـتـــ هـمـه ي او ..






به تو گفتهـ بودم که ...

با دلمـ بازي نکن؛


ببين...

خرابشـ کردي...

ديگر عاشق نمي شود...


yasin0751




خاطرات خيلي عجيبند

گاهي اوقات مي خنديم به روزهاي که گريه مي کرديم

گاهي گريه مي کنيم به ياد روزهايي که مي خنديديم......!







اي کاش تنها يک نفر هم در اين دنيا مرا ياري کند ...

اي کاش ميتوانستم با کسي درد و دل کنم ...

تا بگويم که

خسته تر از آنم که زندگي کنم !!!


  




به يک‏ جايي از زندگي که رسيدي، مي فهمي رنج را نبايد امتداد داد

بايد مثل يک چاقو که چيزها را مي‏برد و از ميانشان مي‏گذرد

از بعضي آدم‏ها بگذري و براي هميشه تمامشان کني . . .



  



تلـ ــ ــخ مي شـ ــ ـوم ؛

وقـ ــ ـتي تـ ــ ـو نيستــ ــ ـي؛

ارديـ ــ ـ بهشتـ ــ ــ مــ ــ ـــن ؛

ارديـ ـ ـ جهنـ ـ ـم استـ ــ ـــ !!






براي دلم گاهي پدر ميشوم !

خشمگين ميگويم :

بس کن

تو ديگر بزرگ شدي !





من اگر پشت خودم پنهانم

من اگر خسته ترين انسانم


به وفاي همه بي ايمانم


 



با کسي که دوستش داري فيلم نبين ... آهنگ گوش نده ... به پياده روي نرو ...

خاطره نساز !!! ... وقت نبودنش مي فهمي که چي ميگم


  

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
درباره وبلاگ

سلام دوستان من امین هستم 18 ساله از کرج امیدوارم از وبلاگ خودتون خوشتون بیاد نظر یادتون نره
آرشیو مطالب
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 48
بازدید ماه : 148
بازدید کل : 43293
تعداد مطالب : 60
تعداد نظرات : 50
تعداد آنلاین : 1


فال حافظ